رایکا

برشهایی از زندگی من

رایکا

برشهایی از زندگی من

کارتن‌خوابها هم عاشق می‌شوند

دوشنبه, ۲۵ خرداد ۱۳۹۴، ۰۹:۳۸ ق.ظ

خورشید که غروب کرد قصه آن شب تازه آغاز شد


هفت هشت حلقه کوچک آتش مسیر ما را روشن می‌کند. دور هر حلقه در تاریکی شب سه - چهار نفر خمیده‌اند روی شعله‌های سوزان و مواد می‌کشند.

 

 به همراهانم می‌گویم: این حلقه‌های آتش، این نورها نشانی از زیبایی و زندگی ندارد. دوستی می‌گوید: نه؛ زندگی هست! این آتشها پیام می‌دهد که ما هنوز نفس می‌کشیم، پس ما را ببینید!

 

 

 

  تازه می‌بینمت!

 

روز چهارشنبه است و قرار است بین ساعت پنج، پنج و نیم عصر برویم تا همراه گروهی از داوطلبان که -اغلب خود زمانی گرفتار چنگال اعتیاد بوده اند - برای کارتن خوابهای حاشیه شهر قوت و غذایی تهیه کنیم. آدمهایی با هر انگیزه و نیت، جمع شده اند تا کاری بکنند و همین است که برای ما اهمیت دارد. زیرا به گفته استادم معتقدم که: اگر همه سرمایه‌ها و هزینه‌های کشور صرف نجات زندگی یک فرد شود بازهم ارزش دارد.

 

بچه‌ها دیگهای غذا را بار گذاشته‌اند، تا غذایی فراهم شود، حرف می‌زنیم و بیشتر از آسیب دیدگان اجتماعی! «فرشته» دوستی است که چند دقیقه پیش با او آشنا شده‌ام. او می‌گوید: من و همسرم شش ماهی است که با این گروه همراه شده‌ایم. اول قرار بود کمکی کنیم بعد گرفتار شدیم. با خنده ادامه می‌دهد: قرار بود ما اعتیاد مصرف کنندگان مواد را از بین ببریم، خودمان گرفتار اعتیاد به گروه شدیم.

 

«فرشته» که حکم خواهر بزرگ جمع را دارد، اضافه می‌کند: قبلاً که در این گونه برنامه‌ها شرکت نمی کردم و اطلاعی از آسیبهایی مانند اعتیاد و کارتن خوابی نداشتم، هیچ وقت صحنه ای از زندگی یک معتاد و کودک کار را نمی دیدم، اما ماه‌هاست این تصاویر برایم جدی شده است. تصور می‌کنم این آدمها سر راهم قرار می‌گیرند.

 

 

 

  آدمهایی همین حوالی

 

رسانه‌ها می‌نویسند: 15 هزار کارتن خواب در تهران وجود دارند و شمار زنان کارتن خواب این شهر رو به افزایش است. گویا همیشه اخبار وآدمهای پایتخت مهمتر از دیگر مناطق کشور است. حتی مهمتر از کلانشهری مانند مشهد که به گفته آگاهان امور، با بیش از یک میلیون حاشیه نشین، برسکوی نخست این معضل ایستاده است. درحوزه اعتیاد نیز خراسان رضوی 10 درصد معتادان کشور را داراست که 80 درصد این معتادان در شهر مشهد هستند. به صورت رسمی نیز آمار کارتن خوابهای این شهر حدود 5هزار نفر اعلام می‌شود .

 

«ضیا – د» از فعالان ساماندهی آسیب دیدگان اجتماعی که همراه گروه است، می‌گوید: به طور کلی شمار آسیب دیدگان از جمله زنان کارتن خواب در مشهد افزایش یافته و همه آنها نیز اعتیاد دارند. او ادامه می‌دهد: یک زن که وارد چرخه مصرف مواد می‌شود با طرد شدن از خانواده، هنوز هم با تکیه به زیبایی و جوانی اش خرج موادش را به هر طریقی تهیه می‌کند، بنابراین زمانی می‌شود کارتن خواب که دیگر طراوت و جوانی ندارد که خرج کند. اکنون نه تنها بر شمار زنان کارتن خواب افزوده شده که سن آنها هم کاهش دارد. امروزه دختران 17-16 ساله را در میان کارتن خوابها می‌بینیم.

 

 

 

  وقتی خورشید غروب می‌کند

 

خورشید دیگر غروب کرده و آسمان رو به تاریکی است. ساعت از هشت شب گذشته و غذاها را به حاشیه شهر می‌بریم. در بین راه، فرشته می‌گوید: این غذای مختصر بهانه ای است که کارتن خوابهای جوانتر و تازه کار را برای ترک مواد تشویق کنیم. او ادامه می‌دهد: این آدمها فراموش شده ترین آدمهای جامعه هستند. حتی خانواده هایشان آنها را فراموش کرده‌اند. چندی پیش یک ماه برای پیدا کردن زن و شوهر جوانی که کارتن خواب بودند زمان صرف کردیم. با کلی تلاش زن راضی به ترک شد، اما شوهرش نه. بعد از سپری شدن زمان بهبودی، زن را به خانواده‌اش سپردیم. برادرش می‌گفت: یکسال از او بی‌خبر بودیم. برخی خانواده‌ها پس از بهبودی هم این افراد را قبول نمی کنند.

 

  آخرین پرده تراژدی

 

همین که پایم می‌رسد به منطقه «دروی» که محل زندگی گروهی از کارتن خوابهاست، خوف می‌کنم. فرشته این مساله را فهمیده می‌گوید: اینجا که خوبه! راه همواره. اگه اسماعیل آباد بری چی میگی؟! همه اش چاله و دهلیز است. برای آنکه غذایی بدهی باید توی این دالانها و دهلیزها بروی. البته شمار زنها آنجا بیشتر است.

 

دوست جوانی می‌پرسد: اولین باره به اینجا آمدی؟ می‌گویم :کمپ و کانون اصلاح و تربیت و زندان رفته‌ام... دوست جوان می‌خندد و می‌گوید: پس حالا اومدی سرچشمه! اما من هنوز فکر می‌کنم این آخرین پرده یک تراژدی است... پس از چند دقیقه حرکت و با گذر از حلقه‌های آتش و جمعیتی که دورش مچاله شده‌اند، دیگر ترسم می‌ریزد. راستش همیشه فکر می‌کردم مردمان کارتن خواب مردمان خیلی عجیبی هستند، اما این طور نیست. این آدمها آن قدر تکیده، بی‌چاره‌ و مظلومند که دلم برایشان می‌سوزد. بخصوص برای جوانها که کم هم نیستند.

 

 

 

  چند حرف زنانه

 

ظرفهای غذا که توزیع می‌شود جمعیت کارتن خواب و ساکنان محله به هم می‌ریزند. زنی دوان دوان به ما می‌رسد و می‌گوید: «شما برای ترک هم کمک می‌کنین؟» به ظرف یکبار مصرفی که دستش است می‌زند و ادامه می‌دهد: به خدا از اعتیاد خسته شده‌ام. می‌خوام ترک کنم. بچه صغیر دارم. اینکه من را ترک بدین انگار خون بچه هام رو خریدین. ...40 سالمه و سالهاست معتادم ...».

 

چهل ساله! اما این زن در این تاریکی شب بیشتر از 60 ساله به نظر می‌رسد. صدایش هم نشانی از جوانی ندارد.

 

همچنان راه می‌رویم در مسیری که در شب معلوم نیست کجاست، اما به مسیر سبزی شبیه پارک محله می‌ماند. زن جوان دیگری هم می‌آید. هنوز جوان و زیباست. او هم آدرسی برای ترک مواد می‌خواهد. می‌گوید سه سال است به خاطر تصادف، مرفین مصرف می‌کرده و حال معتاد است... ادامه می‌دهد از گردن تا پاهایم پلاتینه ...

 معلق بین آدمها

 

یکی از «چهره ها» به نیت همراهی با ترنسها در اینستاگرام خود نوشته است: «از ترنسها حمایت می‌کنم... چون ترنس یک چهره منحرف و یا حتی غیر اسلامی نیست... به آنها با دادن تمام حقوق شهروندی احترام بگذاریم...»

 

حرف و سخنش دلنشین است، اما نمی دانم چقدر به حرفهایش باور دارد. آیا آن قدر وفادار به این کلمات است که «سوری» کارتن خواب مشهدی را هم به عنوان یک نیازمند بپذیرد یا صدایش را به دیگران برساند؟

 

«سوری» یکی از ترنسهای کارتن خواب است که نتوانسته روند درمان را به دلیل هزینه‌ها تمام کند و حال معلق میان جنسیت خود است. به گفته همراهان، حتی در زندان یا مراکز ترک اعتیاد هم جایی ندارد، زیرا هنوز هم نمی دانند او کیست؟!

 

 

 

  عشق همچنان زنده است!

 

ساعت از 10 شب گذشته و هنوز توزیع غذا ادامه دارد، اما من باید رفیق نیمه راه شوم. یک نصفه روز زندگی کردن بین بهبود یافتگان و کارتن خوابها خیلی تلخ و سیاه است، اما تصاویرش را هرگز نمی توان فراموش کرد. صدای حزن آلود جوانی که شاید اسمش عماد باشد و از عشق و هجران یار می‌گوید. دختر جوانی در تاریکی شب با شتاب خود را میان جمعیت پنهان می‌کند تا دیگر حرفی از آشنا و عاشقی نشنود که در مرکز ترک اعتیاد هم هنوز به او فکر می‌کند. تصاویری هستند که باز هم تلنگر می‌زنند که «ما هنوز نفس می‌کشیم».

  • محبوبه علی پور

کارتن خوابها- حاشیه شهر

نظرات  (۱)

عشق !
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی